کد مطلب:320174 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:427

بهاء الله، محور شرارت
عزیه خانم در ادامه ی جوابیه ی خویش به عبدالبها، به بیان وقایع و رویدادهای دوران بازگشت میرزا به بغداد می پردازد و بهاءالله را محور شرارت می نامد و به بیان شرحی از شرارت های او در قلع و قمع مخالفینش می پردازد و می گوید "با آن ادعای حسینی كردن، اشرار شمر كردار را به دور خود جمع كردند" و خود به عنوان محور شرارت، مشغول قتل و خونریزی شدند.

تفصیل این مطلب را چنین می نویسد (صفحه 11):

"رابعاً جمع آوری جمعی از قلاش و اوباشهای ولایات ایران و جسته گریخته های آن سامان را كه در هیچ زمان به هیچ مذهبی داخل نشده و به هیچ پیغمبری ایمان نیاورده جز آدمكشی كاری نیافته و به غیر از مال مردم بردن به شغلی نشتافته با آن ادعای حسینی كردن، اشرار شمر كردار را بدور خود جمع نمودند از هر نفسی كه غیر از رضای خاطر از ایشان نفسی بر آمد قطع كردند، از هر سری كه جز تولای ایشان صدائی بر آمد كوبیدند و از هر حلقی كه غیر از خضوع به ایشان حرفی بیرون آمد، بریدند و از هر دلی كه در او سوای محبت ایشان بود، شكافتند"...

نتیجه ی این شرارت ها فرار بابیان رده اول (كه حاضر به پذیرش بهاءالله به عنوان جانشین باب نشده بودند) از بغداد و ایجاد رعب شدید در میان آنان و قتل و كشتار مخالفان بود. عزیه این تیم شرور را "جلادان خونخوار "نامیده و ادامه می دهد:

"اصحاب طبقه ی اول كه اسامیشان مذكور شد از خوف آن جلادان خونخوار به عزم زیارت اعتاب شریفه به جانب كربلا و نجف و برخی به اطراف دیگر هزیمت نمودند. سید اسمعیل اصفهانی را سر بریدند و حاجی میرزا احمد كاشی را شكم دریدند. آقا ابوالقاسم كاشی را كشته در دجله انداختند. سید احمد را به پیشدو كارش را ساختند. میرزا رضا خالوی سید محمد را مغز سرش را به سنگ پراكندند و میرزا علی را پهلویش را دریده به شاهراه عدمش راندند و غیر از این اشخاص جمعی دیگر را در شب تار كشته اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضی را در روز روشن در میان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره كردند چنانكه بعضی از مومنین و معتقدین را این حركات، فاسخ اعتقاد و ناسخ اعتماد گردید بواسطه این اعمال زشت و خلافكاری ها از دین بیان عدول كرده و این بیت را انشاد نموده در محافل می خواندند و می خندیدند:

اگر حسینعلی، مظهر حسین علی است هزار رحمت حق بر روان پاك یزید!!

"و می گفتند ما هر چه شنیده بودیم حسین مظلوم بوده است نه ظالم!"(صفحه 12) این چهره ای است كه عزیه از برادرش در دوران بغداد ترسیم می نماید. دوران آغازین دیانت مدعی مهر و محبت و صلح و یگانگی و وحدت عالم انسانی!!